تصویر هدر بخش پست‌ها

The realm of the eagles

اینجا یه وب زیبا با کلی رمان های قشنگ و چالش های خفنه .. از اینجا اومدن پشیمون نمیشی ^_^ پس هر روز به وبلاگ سر بزن که کلی پست های رنگی در انتظارته 😍💕

ازدواج اجباریf² #33

ازدواج اجباریf² #33

| Panis

اصلا حواسم نبود پارتی قبلی اینقد کمه😂💀💔

برای خوندن پارت بعد به وب لیدی باگ که ادرسش در پست قبل هست مراجعه کنید:) 

 -من غلط کردم با تو -هویییییییییییییییییییی -کوفت -میخواستی قبول نکنی،بعدم فکر کنم شما زن منی ها -خوب که چی اقای شوهر -هیچی خواستم یاد اوری کنم رفتم تو سالن وزدم pmc اهنگ باورم کن شهرام صولتی رو داشت پخش میکرد صداش و زیاد کردم با لبخند داشتم نگاه میکردم که دیدم کامران اومده وسط سالن و داره با عشوه قر میده اینقدر صحنه باحالی بود که دلم و گرفتم و با صدای بلند میخندیدم واشک از چشام میومد پایین کامران با عشوه اومد طرفم و مجبورم کرد باهاش برقصم داشتیم باهم میرقصیدیم یهویی دوباره صحنه رقص کامران اومد جلوم و زدم زیر خنده -به چی میخندی؟ -خیلی قشنگ میرقصی دوباره زدم زیرخنده خدایش رقصش خوب بود ولیاون لحظه خیلی باحال شده بود لبامو بوسید و گفت بیا بریم تو حیاط -عمرا باون سگ سیاه زشتت پامو بذارم تو حیاط خندیدو گفت بیا بریم من حواسم بهت هستم باشه ای گفتم و دست تو دست هم رفتیم تو حیاط -کامران -هان؟ -تا حالا چندتا دوست دختر داشتی؟ -واسه چی؟ با بی تفاوتی گفتم -همینجوری -زیاد ولی باهمشون بیشتر از 2 ماه نمیموندم دلم و میزدن -هومممم -تو چندتا دوست پسر داشتی -هیچییییییی -واقعا؟ -اره -اصلا بهت نمیاد پس اون پسره چی بود اونروز جلوتون و گرفته بود واستادم و گفتم -کدوم پسره -همونی که اونروز داشتی با دوستت از مدرسه میومدی جلوتون گرفته بود بهتون گفتم سوار ماشین شین ولی شما دوییدین ودر رفتین خندیدم و گفتم -اهان اوناشغال و میگی؟یکی از لاتای کوچمون بود ازش بدم میومد ولی اون خودش و میچسبوند بهم همه جام گفته بود ما باهن نامزدیم -وای که اونروز چقده حرص خوردم هم از دست پسره که گفت نامزدمه هم از دست تو که فرار کردی،تا حالا کسی جرئت نداشت باهام اونجوری کنه -بیخیال حالا،اخ که چقده دلم واسه سارا تنگ شده -سارا کیه؟ -همون دوستم دیگه -اهان -بهار -هومممممم؟ -تو ازمن متنفری؟..........